˙·٠•●♥جملک  عاشقانه و طنز♥●•٠·˙

˙·٠•●♥جملک عاشقانه و طنز♥●•٠·˙

جملات عاشقانه زیبا همراه تصاویر بسیار زیبا
˙·٠•●♥جملک  عاشقانه و طنز♥●•٠·˙

˙·٠•●♥جملک عاشقانه و طنز♥●•٠·˙

جملات عاشقانه زیبا همراه تصاویر بسیار زیبا

اس ام اس انتظار

دیگر از این شهر
میخواهم سفر کنم
چمدانم را بسته ام
اگر خدا بخواهد امروز میروم
نشسته ام منتظر قطار
اما نه در ایستگاه
روی ریل قطار…
::
::
عجـــــــــیب است …
یــــک جای کــار اشکال دارد ،
نه به پدرم رفته ام ؛ نه به مادرم !
مــــــــن بر باد رفته ام … !
::
::
این آینده کدام بود که بهترین روزهای عمر را حرامِ دیدارش کردم …
::
::
می توانی آنقدر خسته باشی
که خواب را
که کابوس را
حتی مرگ را، پس بزنی؟
جهان جوابم کرده است…
::
::
دلَم باران می‌خواهد
و چتری خراب
و خیابانی که
هیچ‌گاه به خانه‌ی تو نرسد…
::
::
گاهی آدم می ماند بین بودن یا نبودن !
به رفتن که فکر می کنی ، اتفاقی میفتد که منصرف می شوی !
می خواهی بمانی ، رفتاری می بینی که انگار باید بروی !
این بلاتکلیفی خودش کلی جهنم است !
::
::
از من فاصله بگیر…
هر بار که به من نزدیک میشوی…
باور میکنم هنوز میتوان زندگی را دوست داشت
از من فاصله بگیر…
خسته ام از امید های کوتاه…
از زندگی در خیال…
::
::
دلـــــــم مـــــی خــــــواهـــــــد
زنــــــدگــــی ام را موقـــتــــــــ بــدهـــــــم دســــتـــــ یــــک آدم دیــــگــر
بـگــــــــویــــم تــــو بــــازی کـــــن تــا مـــن برگـــردم
نــســــوزیـــهـا..؟!
::
::
زندگی !
کلاهت را بـه هوا بیانداز . . .
که من دگر جان بازی کردن ندارم !
تو بردی . . .
::
::
رنگ آرزوهایم این روزها خیلی پریده
تو اگر دستت به آسمانش رسید
چند تکه ابر نقاشی کن
تا دل من به ابرها خوش باشد… !
::
::
این روزهــا آدم ها ،
از هیچ دری برای بستن به روی یکدیگر دریغ نمی کنند . . .
::
::
روحم میخواهد برود یک گوشه بنشیند ،
پشتش را بکند به دنیا ،
پاهایش را بغل کند و بلند بگوید :
من دیگر بازی نمیکنم . . .
::
::
سخت است در خوش گذرانی هایت هم افکارت آزارت دهند،
و طعم زهر مار به خود بگیرد لحظات شادت . . .
::
::
دیگر حالی نمی ماند وقتی گذشته ات با آینده تبانی کرده باشد …
::
::
صفحه های تقویم مرا یاد گذر زمان می اندازند !
نمیدانم ، پس کی زندگی شروع می شود . . ؟
::
::
بعضی وقتا مجبوری تو فضای بغضت بخندی
دلت بگیره ولی دلگیری نکنی
شاکی بشی ولی شکایت نکنی
گریه کنی اما نذاری اشکات پیدا شن . . .
خیلی چیزارو ببینی ولی ندیدش بگیری
خیلی حرفارو بشنوی ولی نشنیده بگیری !
خیلی ها دلتو بشکنن و تو فقط سکوت کنی . .
::
::
این روزهــــایم به تظاهر می گذرد …
تظاهر به بی تفاوتی
تظاهر به بی خیـــــالی
به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست …
::
::
کاش میتوانستم خاموش شوم
فنا شوم
محو شوم
من از این روزگار خسته شده ام
از این لحظه هایی که حال مرا نمی فهمند و کند می گذرند بیزارم
من از تمام شایدها و بایدها متنفرم . . .
::
::
اگه خیلی مهربان شود ورق میزند،
ولی اکثر اوقات آدم رو مچاله میکند روزگار …
::
::
عقربه های ساعت خسته از تکرار
اما مرگ است خاموشی این تکرار
::
::
آدم ها منتظرند جهتی را اشتباه بروی،
آن وقت است که آوار میشوند رویت،
و فراموش می کنند تمام مهربانی هایت را . . .
::
::
یه وقتا اینقد آدم زندگی ایش غمناک میشه
که دوس داره یکی یوهو بگه…کاااااات…عالی بود عالی…
خسته نباشین بچه ها…واسه امروز بسه!
::
::
من خیلی وقته کارت قرمزمو گرفتم …

فقط دارم آروم آروم زمینو ترک میکنم واسه وقت کشی !

::
::
دیـالوگِ همیشه یـک نفـره ام را
هـی مـرور میکـنم تا وقتی به چشم هایت میرسم حرفی برای گفتن داشته باشم ،
اگــر “انگشت های هیــس” دوبـاره ژسـت عــاشقانه ام را به هـم نزنند…
::
::
سرم سنگینی حرفی را دارد
که توان گفتنم نیست
زبانم دنبال فرصتی
و چشمم
دنبال محرم رازی می گردد
بی تاب دیدنت هستم!
::
::
هوای عصرهای من عجیب تـو را کم دارد !
آغوش تـو را کم دارد !
نفس های تـو را کم دارد…
::
::
ساعت ها زیر دوش به کاشی های حموم خیره میشی . . . !
غذاتو سرد می خوری . . .
صبونه رو شام ، ناهارو نصف شب !
لباسات دیگه به تنت نمیاد . . .
همه رو قیچی می زنی !
ساعت ها به یه آهنگ تکراری گوش می کنی و هیچ وقت اونو حفظ نمیشی . . . !
این قدر علامت سوالای تو فکرتو میشمری . . .
تا آخرش رو بالش خیست خوابت ببره !
تنهایی از تو آدمی می سازه . . .
که دیگه شبیه آدم نیست !
می دونی چیه ؟!
عجیب دلتنگم . . .
واسه وقتایی که عجیب دلتنگم می شدی . . . !
::
::
چشــــمانم خستــــه استـــ و نبــــض ذهنــــم افتــــاده ؛
کاش نگــــاهتــــ یکــــ قــــدم نزدیـــکـــــ تــــر بـــود . . .
::
::
نیستی …
و من
پُرم از لحظاتی که مملو از توست …
::
::
دیگر به همه چیز شکـــ کرده امـــ
می گویند : آب نطلبیده ، مُـــــراد استـــ .
هر چهــــ بالا پایین می کنمــــ ، نمیـــ فهممــــ
اینـــ چشمانمــــ پس کـــِـــی مراد میگیرند ؟!
::
::
شـایـد روزی بـیـایـد
کـه حـال ِ مـن هـم خـوب شـود!
زمـیـن خـوب شـود
هـوا خـوب شـود
“بـاران “خـوب شـود
عـشـق خـوب شـود
و تـــــو خـوب ِ مـن شـوی
و مــــن خـوب شـوم . . .
::
::
غــُــصـّه دار که ببینــــمت نَـــفَس هَــــــــم
به کامَــــــم تلــــخ می شود…
::
::
دنیای آدم برفی ها دنیای ساده ایست
اگر برف بیاد هست ، اگر برف نیاید نیست
مثل دنیای من ، اگر تو باشی هستم ، اگر نباشی …!
::
::
راه میروم و شهر زیر پاهایم تمام میشود !
تو … هیچ کجا نیستی …
::
::
بعضی ها را هرچقدر هـم که بخواهی ؛
“تمام” نمی شوند ….
همش به آغوششان بدهکار میمانی !
حضورشان”گـرم” است ؛ سکوتشان خالی میکند دل ِآدم را …
آرامش ِ صدایشان را کم می آوری !
هر دم هر لحظه “کم” می آوریشان …
آخ که چقدر کم دارمت ….
::
::
درد بزرگیه
برای کسی که متوجه نبودنت نیست
پرپر بشی . . .
ولی وقتی بعد از یک روز در به دری و دلواپسی
بهش میگی نگرانت بودم دلم هزار راه رفت
تموم چیزی که میشنوی
یک “مرسی” خشک و خالیه…..!
::
::درد داره
یکی میشه همه ی زندگیت
ولی هیچ جای زندگیت حضور نداره…..!
::
::
بی تو
حتی باران هم
بوی تشنگی می دهد
گـاهــــی لال مـــی شود آدم …
حـرف دارد ؛ ولـــی …
کلمه نـدارد … !
::
::
در صدا کردن نام تو
یک “کجایی” پنهان است
یک “کاش می بودی”
یک “کاش باشی” !
::
::
آهای ایـــوب کجایــــی ؟!
تا برایــت از صبر بگـویم !
::
::
جــآے خالیَتـــــــ آنقــــَدر بُــــزُرگـــــــ شُـــده
که حَـتـــــے مــــے شَــــــوَد دَر آنـــ ــــ
زِندِگـــے کَرد…
::
::
دیگر نمیتوانم متن های طولانی را
تا آخرش بخوانم
تقصیر خودت بود
… آمدی
رفتی …
به هر چه کوتاه
عادتم دادی …
::
::
رفته اند !
نیستند…
دلم ، صبر و قرارم ، دستانت ، نگاهت ، هوش از سرم
بیاورشان…
::
::
آتش از اندوه هجران بهتر است
بی قرارم کردی و گفتی صبوری بهتر است
من نمی دانم کجا خواندم، که یادم داده است ؟
یار وقتی در کنارت نیست ، کوری بهتر است …
::
::
ذهنـــم فلـــــج میشود…
وقتــــــی میخــوانمــت
و
تــــــو
نمیگویی جانــــــم ؟!
::
::
ته فنجان قهوه ام
کف دستم
یا پیشانی ام را ببین!
چیزی نمی بینی؟
مثلا خطی
حرفی
یا چیزی که بتوان “تو” را
به “من” نسبت داد ؟!
::
::
جای تو خالـیــسـت . . .
خالی تر از سفره ی دل کودکی که تازه متولد شده است . . .
::
::
چه معنـــــى دارد
زندگى…!؟
وقتى که هیچ اتفاقى
من و تو را
سر راه هم قرار نمى دهد !
::
::
معجزه‌ها با باد رفته‌اند
و چشمانی که چشم مرا گرفت
همیشه در حاشیه‌ی آینه جا ماند
و پشت پنجره چقدر نیامد
آن‌که قرار بود …
::
::
بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست آه!
بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست . . .